بی نهایت اس ام اس مذهبی

بی نهایت اس ام اس مذهبی

بی نهایت اس ام اس مذهبی

بی نهایت اس ام اس مذهبی

اس ام اس مذهبی

در آذر ماه سال 1362، لشکر در اردوگاه «قلاجه» مستقر بود.

فصل پاییز بود و هوای منطقه سرد.حاج همت برای ماموریتی بیرون رفته بود. وقتی آمد متوجه شد که نیروها داخل اردوگاه نیستند. سراغ بچه ها را گرفت؛گفتند:که آنها را برای رزم شبانه بیرون برده اند.

پرسید:توی این هوای سرد، چیزی با خودشان برده اند؟»

گفتندیک پتو و تجهیزات نظامی شان.حاج همت وقتی شنید که بچه ها فقط یک پتو همراه برده اند، ناراحت شد به همین دلیل، شب موقع خواب، یک پتو برداشت و از سنگر بیرون آمد.وقتی بچه ها پرسیدند که چرا داخل سنگر نمی خوابی؟ گفت:

« امشب نیروها توی این سرما می خواهند با یک پتو بخوابند،

من چطور داخل سنگر به این گرمی بمانم؟»

پتو را برداشت و شب را در محوطه باز اردوگاه به سر برد. . .

شادی روح شهدا صلوات

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.