یامهدیبی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدندسالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدنداز همان لحظه که از چشم یقین افتادندچشم های نگران، آیینهی تردیدندتو بیایی، همهی ثانیهها، ساعتهااز همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدندمرحوم قیصرامین پور